شهر مشهد برای بسیاری از مهاجران افغانستان مقصد مهاجرت بوده است، به خصوص مهاجرانی که از شهر هرات آمده اند. مشهد نزدیکترین شهر بزرگ ایران به هرات است. منظورم فقط نزدیکی جغرافیایی نیست، بلکه افزون بر آن، قرابتهای زبانی، آداب و رسوم، تاریخ و آثار و ابنیه هم هست. ما در مشهد مسجد گوهرشاد داریم.
در هرات مدرسه گوهرشاد داریم و نیز آرامگاه او. آخوند خراسانی که اکنون خیابانی در مشهد به نام اوست، اصالتا هراتی بوده است. شماری از مردم مشهد را میشناسم که ریشه در هرات دارند و برعکس. در آن زمان که این مرزهای سیاسی به این شکل وجود نداشت، بسیاریها بودند که در بین مشهد و هرات در حرکت بودند. به خصوص خیلی از بازرگانان که میان این دو شهر کار میکردند خانهای در هرات داشتند و خانهای در مشهد، و گاه البته همسری در هرات و همسری در مشهد. چرا جای دوری بروم؟ حاج محمدکاظم پدربزرگ من که بازرگانی اهل هرات بود، از مشهد همسر گرفته بود.
ما در هرات، به گنجشک «چُغوک» میگوییم و من این کلمه را بر زبان مشهدیهای قدیم که لهجه کهن این شهر را فراموش نکرده اند، بسیار شنیده ام. تنها این نیست. در هرات به مارمولک «چلپاسه» میگویند و این را قیاس کنید با «کلپاسه» در مشهد.
همین طور «تیر کردن» به معنی «گذراندن» یا «تیت کردن» به معنی «پخش و پلا کردن»؛ و هم به همین دلایل است که مردم مشهد بیش از دیگر شهرها با مهاجران افغانستان عجین شده اند، به خصوص مردمی که در مناطق مهاجرنشین حضور دارند. مراکز فرهنگی، رستورانهای افغانستانی و هیئتهای مذهبی مهاجران، کانونهای تجمع عزیزان مشهدی نیز بوده است. جلسه شعر «در دری» در منطقه کوی طلاب، پاتوق شاعرانی از هر دو کشور بود و هست. خیلی از شاعران مشهد، به خصوص آنهایی که در آن نواحی میزیستند، بیش از دیگر جلسات شعر مشهد در آن جلسه شرکت میکردند.
همچنین خیلی از شاعران مشهد، شعرهایی برای افغانستان سروده اند، بیش از شاعران دیگر شهرها؛ و به این همه باید افزود، مسافران بسیاری را که به مقصد زیارت به ایران میآیند و طبیعتا مشهد برای آنها اولین مقصد زیارت است. بعضی از اینها البته مسافران فصلی هستند و گاه حتی کل فصل زمستان را که در افغانستان مدارس تعطیل است، در مشهد به سر میبرند. اینها هم به رونق اقتصادی این شهر میافزایند و هم خود از محیط معنوی و فرهنگی این شهر بهره میبرند.